عشق يعنی لحظه های تنهایی

به وبلاگ دختر پسرای عاشق خوش امدید

نوشته شده در یک شنبه 19 / 2 / 1393برچسب:عشق - تنهایی - عاشقی - دوستی - محبت - ,ساعت 20:23 توسط عاشق|


قبول دارید خوشگلی تو ساده بودنه 

نوشته شده در جمعه 30 / 12 / 1391برچسب:,ساعت 23:28 توسط عاشق|


 

شنیدم

شنیدم میخوای بری باز منو تنها بزاری !!

هر چی یاد و خاطرس پشت دلت جا بزاری !!

شنیدم گفتی نگاهش واسه چشمام عادیه !!

هر چیزی حدی داره ، محبتش زیادیه !!

شنیدم یه مدتی میخوای ازم دور بمونی !!

اینه رسمش ؟ که با این دل دیونه اینجوری کنی ؟

شنیدم همین روزا بازم میخوای بری سفر !!

بسلامت عزیزم ! اما همینجور بی خبر ؟

شنیدم گفتی باید برم سراغ زندگیم !!

حرف تو یعنی بسوزم تو غمه آوارگیم !!

شنیدم گفتی با اینکه خیلی چیز یادم داده !!

نمیدونم چی شده که از چشم من افتاده !!

شایدم تموم این شنیدنی ها شایعس !!

از تو اما نمی پرسم ، گفته باشی فاجعس !!


 

نوشته شده در یک شنبه 22 / 10 / 1391برچسب:,ساعت 23:51 توسط عاشق|


 

نوشته شده در یک شنبه 22 / 10 / 1391برچسب:,ساعت 1:11 توسط عاشق|


 فریاد

از اعماق وجود فریاد می کشم نه برای شنیدن

تنها برای مبارزه، مبارزه با سکوت

فریاد میکشم از اعماق قلبم بر ساحل دریای نیلگون چشمانت

در ساحل بارانی چشمانت تنها رنگ غم را میبینم

آرام شکست می خورم

و سکوت دنیایم را در بر میگیرد

فریاد، سکوت، غم و چشمانت به کناره میروند و تنها من میمانم

چگونه فریاد کشم وقتی در بند سکوت اسیرم ؟

کاش در زندان قلبت زندانی بودم و اسارت در بند سکوت را نمیدیدم

اسارتم در بندیست که قطورتر و محکم تر از تمامی بندهای دنیاست

سلولم  کوچکتر از دلتنگترین قلبهای عاشق دنیاست

دیوارهایش به بلندای امواج ترانه عشاق و میله هایش به قطوری پیوند دو عاشق

خسته ام، خسته تر از همه مسافران دره دلتنگی

به کناری میروم، آرام و تنها مینشینم و فقط به امید  فریاد یک نفر هستم، که مرا از بند این اسارت برهاند

فریاد از آن من نیست اما برای من و فقط من طنین انداز میشود

میدانم فاصله سکوت من تا فریاد تو خیلی زیاد شده است

اما منتظر می مانم، چون می دانم عاقبت فریاد تو در سکوت من طنین انداز خواهد شد

به امید رهایی یک اسیر از بند اسارت سکوت...

نوشته شده در پنج شنبه 21 / 10 / 1391برچسب:,ساعت 17:4 توسط عاشق|


 

نوشته شده در جمعه 20 / 10 / 1391برچسب:,ساعت 22:12 توسط عاشق|


 گفتم:میری؟
گفت:آره
گفتم:منم بیام؟
گفت:جایی که من میرم جای 2 نفره نه 3 نفر
گفتم:برمی گردی؟
فقط خندید.....
اشک توی چشمام حلقه زد
سرمو پایین انداختم
دستشو زیر چونم گذاشت و سرمو بالا آورد
گفت:میری؟
گفتم:آره
گفت:منم بیام؟
گفتم:جایی که من میرم جای1 نفره نه 2 نفر
گفت:برمی گردی؟
گفتم:جایی که میرم راه برگشت نداره
من رفتم اونم رفت
ولی
اون مدتهاست که برگشته
وبا اشک چشماش
خاک مزارمو شستشو میده .

 

 

نوشته شده در جمعه 29 / 9 / 1391برچسب:,ساعت 19:21 توسط عاشق|


 

نوشته شده در جمعه 28 / 9 / 1391برچسب:,ساعت 23:58 توسط عاشق|


 Love can touch us one time
ما می توانیم یک باره دیگر عاشق باشیم

And last for a lifetime
و این عشق می تواند برای همیشه باشد

And never let go till we re gone 
و تا زمانی که نمردیم نمی گذاریم بمیرد

Love was when I loved you
عشق زمانی بود که من تو را دوست داشتم

One true time. I hold too 
دوران صداقت، و من تو را داشتم

In my life we ll always go on
در زندگی من، ما همیشه خواهیم تپید

نوشته شده در پنج شنبه 23 / 9 / 1391برچسب:,ساعت 22:37 توسط عاشق|


نوشته شده در پنج شنبه 23 / 9 / 1391برچسب:,ساعت 22:36 توسط عاشق|



مطالب پيشين
» امان از جدایی ....
» Love can touch us one time ما می توانیم یک باره دیگر عاشق باشیم
» Love can touch us one time ما می توانیم یک باره دیگر عاشق باشیم
» دنبال کسی نیستم که وقتی می گم دارم میرم بگه نرو... دنبال کسی هستم که وقتی میگم میرم بگه صب کن منم ب
» هنوز صدای قدم هایت را پشت سرم می شنوم که همچون غریبه ای مرا بی تفاوت دنبال می کنی ومن این چنین پیش خ

::.صــٍـدایـ عـشقـ.::